بی خیـــــــــــــــال دنیا دنیا مـــــــال توست

غم دنیا رو نخور دنیا که ارزش نداره

شاید برای شما هم اتفاق افتاده باشد

آیا تا حالا اتفاق افتاده که به فردى هم سن و سال خود نگاه کرده باشید

 

و به خود گفته باشید: نه، من مسلما این قدر پیر و شکسته نشده‌ام؟

 


اگر جوابتان مثبت است از داستان  زیر بعد خوشتان خواهد آمد:

 

**

یک روز در اتاق انتظار یک دندانپزشک نشسته بودم.

 

بار اولى بود که پیش او مى‌رفتم. به مدارکش که در اتاق انتظار قاب کرده بود

 

وبه دیوار زده بود نگاه کردم و اسم کاملش را دیدم.

 

 
ناگهان به یادم آمد که ٣٠ سال پیش،

 

در دوران دبیرستان، پسر بلندقد، مو مشکى و مهربانى به همین اسم درکلاس ما بود.

 

 
وقتى که نوبتم شد و وارد اتاق شدم به سرعت متوجه شدم که اشتباه کرده‌ام.

 

این آدم خمیده، موخاکسترى و با صورت پر چین و چروک نمى‌توانست همکلاسى من باشد.

 

 
بعد از این که کارش بر روى دندانهایم تمام شد

 

و آماده ترک مطب بودم از او پرسیدم  که آیا به مدرسه البرز مى ‌رفته است؟

 

 
او گفت: بله. بله.. من البرزى هستم.

 

 
پرسیدم: چه سالى فارغ‌ التحصیل شدید؟

 

 
گفت: سال ١٣۵٩. و دلیل این سوالاتم را جویا شد

 

 
گفتم: براى این که شما در همان کلاسى بودید که من بودم.

 

 
او چشمانش را تنگ کرد و کمى به من خیره شد

 

و بعد مردک احمق و نفهم گفت: شما چى درس مى‌دادید؟؟



نظرات شما عزیزان:

عقیل
ساعت21:37---21 خرداد 1391
حرف نداشت

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





+ نوشته شده در شنبه 20 خرداد 1391برچسب:, ساعت 19:35 توسط زهره |